اولنیا ایسکوروستنسکا اوکراینی، به عنوان یک پناهجو با دختر نوجوانش به دلیل شرایط جنگی و امنیت ناسازگار در کشورش به آلمان پناهنده شد. این زن اوکراینی، با قد بلند، موهای مشکی – فرفری و چشمان رنگه اش در بخش تحریریه اوکراین در تیم امل با ما یکجا کارش را آغاز کرد. براساس معلومات که در گوکل و امل یافتم، او به عنوان مجری ومسئول دفتر تحریریه برای سیاست بینالملل و برنامههای تلویزیون دولتی کشورش کار کرده است.
با تیم امل همراه شد
ولی بعد از فرار و پناه آوردن به آلمان زندگی این زن اوکراینی ۴۹ ساله، به مانند هر پناه جو دیگر دگرگون شد. در یکی از روزهای کاری، او در جریان صحبت هایش با گلو پر از بغض گفت که روزی در حالی که مقابل در سفارت خانه کشور خود با جمع دیگری از هموطنانش بود، احساس کرد که همه چیز را از دست داده است و از یک خبرنگار به پناهجو بدون هیچ چیز تبدیل شده است. این گفته های او آنروز مرا هم یاد روزهای انداخت که تازه به المان آمده بودم و برای گریستن دنبال بهانه بودم. راستش وقتی گریه کرد، منم برای چند لحظه بغض کردم ولی خیلی زود خود را جمع و جور کردم. در ادامه صحبت هایش از آغاز کارش اظهار رضایت کرد و من همچنان سر تکان دادم. انگار داشت حرفهای دل منرا میزد و بلند گو صدای جامعه خبرنگاران بی سرنوشت در تبعید بود.
کمی بیشتر…
پس از ورود به آلمان، اولینا تلاش کرد تا در این کشور جدید به جامعه محلی پیوند بزند. او به یادگیری زبان آلمانی پرداخت و کارهای مختلفی برای ادغام خود و هموطنانش انجام داد. مطمین هستم، او نیز تجربههای متعددی در جریان سفرها و تهیه گزارشات در مورد زندگی و کار در آلمان کسب کرده است. زیرا من به عنوان همکارش از خواندن مقاله ها و گزارشات تصویری که تهیه میکرد لذت میبردم. من احساس میکنم که اولینا عاشق زیبایی هاست. شاید به همین دلیل بود که او به عنوان پناهنده توانست، بیشتر از زیبایی های طبیعت و ماحول خود بنویسد. برای خیلی از خبرنگاران پناهجو، شرایط این چنین گزارش دهی و تصویر برداری، بدلیل، مشکلات اقتصادی، پابندی در محلات پناهندگان و حتی نداشتن مجوز گشت و گذار، مجوز خبرنگاری مساعد نیست. نکته مهمتر اینکه در آلمان مشغول شدن در شغل خبرنگاری بدلیل نبود پایگاه های خبری به زبان های مختلف خیلی مشکل، حتی ناممکن است.
با فرهنگ اوکراین هم کم و بیش اشنا شدم
به عنوان یک نشانه از تنوع فرهنگی، در دنیا همچنان فرهنگهایی وجود دارند که ارتباط نزدیک با خانواده به عنوان اصلیترین ارزش زندگی شناخته میشود و این امر میتواند برای بعضی ها جالب باشد تا درک بهتری از تفاوتهای فرهنگی و ارزشهای مختلف در جوامع مختلف داشته باشند.
با امدن به اروپا من متوجه شدم که روابط خانوادگی در میان بعضی از خانواده های مهاجر خیلی سرد است. فشار زندگی بر خانواده های نوآمده، باعث بی مهری و بی تفاوتی در میان فامیلها شده است. بسیاری بعد از امدن به کشور های اروپایی از همسر شان جدا شده اند. خانواده های از هم پاشیده اند. ولی این به تمام مهاجران مقیم آلمان صدق نمیکند. خیلی ها دیگر توانسته اند تا پیوندهای خانوادهگی را محکم گره بزنند و از حال و احوال همدیگر آگاه باشند.
ظاهراً در فرهنگ مردم اوکراین ها نیز ارتباطات خانوادگی معمولاً بسیار نزدیک و گرم است، زیرا افراد به عنوان یک جزء از خانواده خود هویت خود را تعریف میکنند که این برای من جلب توجه بود تا درک بهتری از تفاوتهای فرهنگی و ارزشهای مختلف از آنها را داشته باشم. یک نمونه بارز آن این بود که اولینا برای دیدن همسر خود در حالیکه جنگ جریان داشت، دو یا سه بار به اوکراین سفر کرد. سفر او به کاندا نیز جهت پیوستن به خانواده است.
مهاجرت اولینا به کانادا
در حال حاضر، اولینا مقیم آلمان است، ولی به زودی به کانادا میرود. کانادا به عنوان یکی از مقاصد مهاجرت محبوب جهان شناخته میشود و برای افرادی که به دنبال فرصتهای جدید در زندگی و کار هستند، جذابیت دارد. به گفته اولینا یک جمعیت بزرگ از اوکراینی ها در کانادا زندگی میکنند. ازینکه اوضاع کشورش هنوز هم نامساعد است، مجبورست تا بلاخره یک زندگی مطابق خواست خودش و خانواده اش دست و پا کند.
من چی آموختم؟
داشتن دوستان از فرهنگها و کشورهای مختلف یکی از تجارب باثمر در زندگی است. ارتباط با انسانها از فرهنگهای مختلف میتواند به ما کمک کند تا دنیای گستردهتری از دیدگاهها، فرهنگها، و تجربیات را تجربه کنیم. اولینا به عنوان یک دوست از اوکراین به من فرصت داد تا بهتر با فرهنگ او آشنا شوم و از تجربیات او یاد بگیرم.
در اینجا با شما در این مورد نوشتم تا بگویم که شریک ساختن خاطرات خوب با دوستان از فرهنگهای مختلف، میتواند روابط برقرار کند و به تفهیم بهتر فرهنگها و ارزشها کمک کند. این تجربه میتواند تازگی و غنای فرهنگی جدیدی به زندگی بیاورد و افقهای بینیش ما را گسترش دهد.
اولینا را میتوان یک فرد خلاق و الهامبخش توصیف کرد. ایدههای جذاب و خلاقانه او در نوشتهها و گزارشهایش میتواند به عنوان منبع الهام برای خوانندگان و مخاطبانش عمل کند. از اینکه فرصت اینرا داشتم تا با اودر امل آشنا شوم خیلی خوشحال هستم. زیرا من با یک بُعد دیگری از زندگی در تبعید آشنا شدم. انسان ها با داشته های فرهنگی شان قشنگ تر عمل میکنند. برای او موفقیتهای بیشتری در زندگی جدیدش در کشور کانادا آرزو میکنم!