نظام الدین متولد و باشنده روستا چهاربولک ولایت بلخ بود. وی در این روستا بزرگ شد و سالها در آنجا با خانواده خود زندگی کرد. به گفته این مرد، باشنده های این محل، حتی در زمان جمهوریت مورد زورگویی و تهدید قومندان سلاح بدست غیرمسئول قرار میگرفتند. طوریکه این مرد ۴۳ ساله بیان داشت، وی صاحب چندین فرزند دختر و پسر بود و با وجود مشکلات، به زندگی شان ادامه میدادند. تا اینکه روزی رسید که یکی از مرد مسلح غیرمسئول، خواستگار دختر چهاردهسالهٔ او شد. اما برای نظام این موضوع هر گز قابل قبول نبود تا یک مرد مسلح غیرمسئول یا قومندان مسلح محلی، دختر زیرسنش را به خود عقد کند. بنابرین او دست بکار شد و با خانواده خود چندین بار به ولایات مختلف در افغانستان، تغیرمکان داد. اما بلاخره متوجه شد که دیگر نمیتواند در افغانستان بماند.
فرار برای بقا
نظام الدین بعد از چندین ماه فرار و نقل مکان به کمک یکتن از دوستانش، خانه خود را در چهاربولدک بفروش رسانیده و مقدار پول را به خانواده خود گذاشت و باقی را با خود گرفته، راهی اروپا شد.
به تاریخ اول ماه هفتم سال ۲۰۱۵ او درشهر گیسن– آلمان اعلام پناهدهگی کرد و بعد از سه ماه به شهر دیگر منتقل و جابجا گردید. بعد از چندین ماه بدلیل داشتن شصت در بلغاریا با قانون (دوبلین) برابر شد و بنابرین جواب رد دریافت نمود. باآنهم او در آلمان ماندنی شد و بدون دریافت هیچ نوع سند رسمی، تا به امروز در دارمشتات با پسرش زندگی میکند: « با وجود تلاش های زیاد نتوانستم تا همه اعضای خانواده خودم را اینجا بیاورم. فقط یک پسرم را با یک عالم مشکلات نزد خود خواستم و خانم و دخترانم و یک پسر دیگرم در کابل باقی ماندند. و با آمدن طالبان، خانواده دوباره به بلخ رفتند که شاید همه چیز خوب شده باشد. اما چنین نبود.»
به گفته نظامالدین بعد از اینکه خانواده او به بلخ رفتند، باز هم مجبور شدند یک تصمیم سخت دیگر زندگی شانرا بگیرند:«طالبان کوچه به کوچه اعلام میکردند که دختران جوان را در خانه نگذارید. باید دختران تان ازدواج کنند. شایعاتی هم مبنی بر اینکه طالبان در بعضی خانه ها داخل شده و دختران شانرا به جبر به سربازان خود نکاح کردند، در سراسر بلخ پخش شده بود. وقتی خانم ام در این مورد با من صحبت کرد، خیلی ترسیده بود. بنابرین با مشوره هم، دو دخترم را مجبور شدیم که بدون تکمیل شدن دوره تحصیل شان به شوهر بدهیم.»
تصویری از زندگی روزمره یک پناهنده
نظامالدین حالا با پسر ۱۷ سال خود یکجا زندگی میکند. در حالیکه پسرش در همان آغاز توانست اقامت سه ساله را در آلمان بدست بیاورد، ولی خودش ازنداشتن مدرک و یا اقامت خیلی رنج میبرد:« خیلی رنجآوراست. چندین سال است که غیر از اینکه خانواده را دیده نتوانستم، برای تفریح حتی نمیشود سفر کنم.»
این مرد ۴۳ ساله افغان، از حالت بد روانی خود صحبت کرده و ادامه میدهد:« اصلاً من حالا خودم را خیلی ناتوان احساس میکنم. در آن زمان که تازه امده بودم، جوانتر و پر انرژی بودم. اما فعلاً، همیشه احساس جگرخونی و سردرگمی تمام وجودم را فرا میگیرد. راستش، از نظر من آلمان نمیتواند و یا نمیخواهد تا از انرژی جوانان استفاده خوب کند. انرژی جوانان پناهجو را به هدر میدهد. باور کنید، به صدها جوان در کمپ ها بدون سرنوشت با مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکنند.»
چالش های سر راه برای آموختن زبان و ادغام شدن
یکی از مشکلات دیگر برای این پناهجو افغان، نداشتن دسترسی به کورسهای ادغام بوده است:« در سالهای اول زمانیکه میخواستم با دیگران یکجا در داخل کمپ آلمانی بیاموزم، برایم گفتند که شما اسناد ندارید و اجازه حضور در این کورسها را ندارید. باآنهم من با دیگر دوستان داخل این کورس میرفتیم تا بتوانیم که یک کلمه بیاموزیم.»
به قول نظام الدین به تازهگی او مدارک را جهت آموختن زبان آلمانی بدست آورده است:« از ماه می میتوانم زبان را بیاموزم. اما هیچ نامهیی از وکیل و یا هم اداره خارجی ها برای انجام مصاحبه یا ترک آلمان برایم نرسیده است.»
طبق آمارها در سال های اخیر تعداد کسانی که در آلمان در «حالت تحمل» زندگی میکنند، به طور مداوم افزایش یافته است. تا ۳۱ ژوئن ۲۰۲۲، ۲۴۸.۱۴۵ نفر در آلمان با داشتن دلدونگ زندگی می کردند.