موضوع انتخاب شهردارعمومی در فرانکفورت که درتاریخ پنجم ماه مارس برگذار شده بود، بلاخره بدون نتیجه مشخص به پایان رسید. به اصطلاح فوتبالیها، اینبار رقابت به دور دوم موکول شد و دوکاندید قدَر «یووه بکر» از CDU با ۳۴.۵ درصد آراء و «مایک یوزف» از SPD با ۲۴ درصد آراء قرار شده در ۲۶ ماه مارچ ( امروز) دوباره با هم به رقابت بپردازند.
یک پناهنده ( قبول شده) در چه بخشهایی حق رای دارد؟
بر اساس قوانین، تنها آلمانیها و کسانیکه تابعیت یکی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا را دارند و حد اقل شش هفته در فرانکفورت زندگی کردهاند میتوانند در انتخاب شهردار سهیم باشند. ولی تکلیف ۲۳۶۹۰۳ خارجی (بر اساس آمار شهرداری فرانکفورت از نیمه اول سال گذشته) چیست؟ چه پلان و برنامهای به من و مایی که اجازه رای دادن را نداشتیم دارند؟ مطمئنم خیلی از شما هم این سوال را دارید که، وقتی ما حد اقل بیشتراز۵ سال است در این شهر زندگی میکنیم، تعدادی ازما همینجا تحصیل میکنیم، سالهاست مالیه میپردازیم،هزینه بیمه دولتی میپردازیم، در حد و توانمان در جامعه ادغام شدهایم، به قوانین احترام میگذاریم و مسائل سیاسی شهرمان برایمان مهم است، چرا اجازه انتخاب شهردار را نداشتیم؟ شاید حتی از خودتان پرسیده باشید، ما که جز حد اکثر ۷۰ درصد دنبال کنندههای امل فرانکفورت هستیم را چه به انتخاباتی که در آن حتی اجازه رای دادن را نداریم. من هم با شما هم عقیده ام و به همین منظور به نیلاب الکوزی کیزنگر( سبزها) ایمیل نوشتم و از او در این باره پرسیدم. او عضو هیات مدیره منطقه ۱۰ اتباع خارجی یا Ausländerbeirat است.
پرسیدم: به عنوان مهاجری که به اصطلاح ( قبول) شدم،مالیات پرداختم،در جامعه ادغام شدم و سرنوشت سیاسی شهرمحل اقامتم برایم مهم است، چرا در انتخاب شهردار عمومی هیچ سهمی نداشتم؟ در جوابم نوشت: متاسفانه در این مورد هنوز مبنای قانونی ایجاد نشده و نیاز به بازنگری فوری است.
پرسیدم فکر نمیکنی رای بیش از ۲۳۶۹۰۳ نفر خارجی در فرانکفورت میتواند تغیرات چشم گیری در نتیجه انتخابات به وجود آورد؟ نوشته: قطعا، چون سرنوشت و تصامیم سیاسی، مربوط این عزیزان هم میشود و باید فرصت رای دادن را داشته باشند.
در همین زمینه به یوماس میدوف رئیس اتباع خارجی شهرداری فرانکفورت و عضو شورای شهر تماس گرفتم و نظرش را در این زمینه پرسیدم.او این چنین توضیح داد : “متاسفانه در آلمان افراد بدون داشتن پاسپورت آلمانی یا اتحادیه اروپا اجازه رای دهی برای انتخاب شهردار یا پارلمان شهری را ندارند، اما در بسیاری از کشورهای اروپایی وقتی شما مدت معینی را در آن کشور سپری کنید، فرصت رای دهی برای انتخاب شهردار و همچنین اعضای پارلمان شهری را دارید”.
چالش های قانونی فرا راه :
او افزود : “در آلمان قانون اساسی این گزینه را هنوز ندارد و برای تغیر آن باید دو سوم از تمام آراء بوندستاگ (پارلمان مرکزی دولت فدرال) و بوندسرات (سیستم قانون گذاری متشکل از نمایندههای ایالات) بدست بیاید، که در حال حاضرممکن نیست چون یکی از احزاب بزرگ با آن مخالفاند، و حتی اعلام کردهاند که تغیرش هم نخواهند داد. برای تغیر این قانون، متاسفانه رای بوندستاگ وجود ندارد و این تاثیر مستقیم در بوندسرات هم دارد، بنابراین امکان تغیر این قانون در آیندههای نزدیک پیشبینی نمیشود”.
در مورد سوال این که آیا تعداد زیاد مهاجران خارجی نمیتواند باعث تغیرات در مجموع آراء شود؟ او با جزئیات توضیح داد و افزود: “از مجموع مثلا ۲۳۶۹۰۳ نفر که مطمئنا امسال بالاتر هم رفته است باید حدودا ۱۰۰۰۰۰ نفررا کم کنیم، چون همانطور که گفتیم دارای پاسپورت اتحادیهاند و میتوانند رای بدهند، ولی در کل برای کسانی که سالها است اینجا زندگی کردهاند باید شرایط رای دهی و مشارکت سیاسی مهیا شود. در حال حاضر ما شاهد این بودیم که در مبارزات انتخاباتی، کاندیدهای پُست شهرداری معمولا گرایششان به کسانی است که پاسپورت آلمانی یا اتحادیه را دارند،ولی از طرف دیگر بیش از ۱۳۰۰۰۰ نفری که نه عضو اتحادیهاند و نه پاسپورت آلمانی دارند به حاشیه رانده میشوند و به اصطلاح در سیاست و تصمیم گیری شریک نمیشوند که این در جامعه متکی به دموکراسی پدیده خوبی نیست. بطور نمونه یک فرانکفورتی تُرک تبار که بیش از ۲۰ سال در این شهر زندگی کرده، صاحب تجارت خودش است و سالها است مالیات داده، نمیتواند رای بدهد در حالیکه یک دانشجوی پُرتگالی که تنها برای یک سمستر در فرانکفورت سکونت داشته، با اینکه نه زبان آلمانی می داند و نه با وضعیت سیاسی این شهر آشنا است، واجد شرایط رای دهی است”.
پیشنهاد گزینههای مشارکت سیاسی برای مهاجرین:
از او پرسیدم چه پیشنهادی دارد تا خارجیهای بیشتری بتوانند در تصمیم گیریها و مشارکت سیاسی که ارتباط مستقیمی در وضعیت زندگی، شرایط ادغام و تقسیم عادلانه فرصتها دارد سهم بگیرند؟
او به عنوان گزینه اول، اشاره ای به KAV ( نمایندگی شهرداری برای اتباع خارجی) که دومین هیات بزرگ مشورتی خارجیها در آلمان به حساب می آید و هر ۵ سال یک بار انتخابات اعضایش را برگذار میکند کرد.
و به عنوان گزینه دوم،امیدوار بود که بر اساس قانون جدیدی که سپتامبر سال جاری قرار است به دست اجرا سپرده شود، خارجیها میتوانند همزمان دو تابعیت و گذرنامه داشته باشند، که این باعث خواهد شد تعداد زیادتری پاسپورت آلمانی بگیرند و به همان پیمانه توان تاثیر گذاری و ایجاد فشار روی سیاستمداران را هم خواهند داشت.
و آخرین گزینه را فعالیت حزبی میدانست،چون احزاب مختلف در آلمان همیشه دنبال سیاستمداران جوان هستند که خواهان مشارکت سیاسی در شهر و یا منطقه سکونت شان هستند، ولی این بیشتر بستگی به دانش سیاسی و قابلیت های فردی و حتی موضوعات قابل بحث در این احزاب دارد.
با همه این توضیحات، این سوال برایم پیش آمده که معمولا چه تعداد از مهاجرین تلاش میکنند در موضوعات علمی، سیاسی و فرهنگی که نهادهای مختلف در شهرها برایشان مهیا کرده اند سهم بگیرند؟ چقدر از پیشنهادهای آموزشی، کارگاههای آگاهیدهی از قوانین، موضوعات مربوط ادغام و حتی فراگیری زبان استقبال میشود؟ یادم هست کمتر از دوماه پیش مطلبی را درمورد برنامهای که زمینه فراگیری موضوعات سیاسی را به تمام جوانان به خصوص زنانی که میخواهند در زمینه اطلاعات کسب کنند، را اینجا با لینک ثبت نام برایتان گذاشتیم. نمیدانم چقدر دنبالش را گرفتید ولی امیدوارم با درنظر داشت شرایط سیاسی در کشورهایی که بیشتر ما از آنها آمده ایم ( ایران و افغانستان) و نیاز مبرم به ادغام و مشارکت در برنامههای آموزشی، سیمینارهای آگاهی دهی از قوانین و فراگیری زبان و فرهنگ در این کشور، ما شاهد سهم گیری بیشتر مهاجرین در تصمیم گیریهای سیاسی، برگذاری و اشتراک در برنامههای آموزشی، برنامههای تبادل فرهنگی و ادغام باشیم.