Bild: Gabriele M. Reinhardt Pixabay
مارس 20, 2023

نوروز در غربت؛ جشنی که گاه در میان اندوه و رنج فراموش می‌شود

نوروز برای من یادآور روزهای خوش و لبریز از عشق واقعی در کنار خانواده و دوستان و پرسه زدن‌ها در میان چمن‌زارهای سبز و دشت‌های سرخ و پر از لاله سرزمینم است.

نوروز را با عطر هفت میوه مادرم می‌شناسم. با لباس‌های شاد و رنگی خواهرانم و لبخند باشکوه پدرم. به یاد دارم که آن روزها برای پوشیدن لباس‌های شاد و خوش‌رنگ بهاری لحظه شماری می‌کردیم. پارچه این لباس‌ها را معمولاً مادر برای ما انتخاب می‌کرد و خیاطی در حوالی ما آن‌را می‌دوخت.

نوروز

عکس: ویکی‌پدیا

بسیاری از خانواده‌ها پوشیدن لباس نو در روز اول سال جدید خورشیدی را فال نیک می‌پنداشتند و بر این باور بودند که با پوشیدن لباس نو برای همه خوشی و خوشبختی می‌آورد. مادر نیز با دنبال کردن این رسم، تهیه لباس نو در نوروز را هیچ‌گاهی فراموش نمی‌کرد.

بلخ؛ خاستگاه نوروز

ما در شهری زندگی می‌کردیم که خاستگاه نوروز بود. بلخ؛ استانی در شمال افغانستان که براساس روایت‌های تاریخی، نوروز در آن پیشینه‌ای به درازای تاریخ تمدن آریایی دارد و از دیر باز این جشن باشکوه در آتشکده نوبهار بلخ که قدیمی‌ترین آتشکده زرتشتی است، برگزار می‌شد.

مسلم است که در چنین شهری شکوه و جلال جشن باستانی نوروز بیشتر از دیگر نقاط افغانستان بود. مهمانان از نقاط مختلف کشور برای تجلیل از نوروز به بلخ می‌آمدند و خانواده‌های ساکن در این شهر، روزها پیش برای از راه رسیدن این جشن خجسته و پذیرایی از مهمانان آمادگی می‌گرفتند.

ما هم جزو از خانواده مهماندار شهر بودیم و با آنکه مادر و پدر به شدت سرگرم وظیفه و کار در بیرون از خانه بودند اما برای پذیرایی از مهمانان نوروزی هم چیزی کم نمی‌گذاشتند. در کنار تهیه شیرینی و کلوچه‌های نوروزی معمولاً یک روز پیش از نوروز، مادر هفت میوه را که زینت سفره نوروز در افغانستان است آماده می‌کرد. سرانجام آمادگی‌ها برای استقبال از سال نو خورشیدی تمام می‌شد و این روز زیبا با تمام شور و هیجان‌اش از راه می‌رسید.

عنعنات قشنگ نوروز

صبح روز اول سال، مادر سفره نوروزی خود را پهن می‌کرد، هفت میوه را هم که در ظرف‌های مخصوص ریخته بود روی سفره می‌گذاشت و آماده پذیرایی از مهمانان می‌بود. ما از همان اول صبح لباس‌های نوروزی خود را پوشیده و همراه با دوستان و هم‌بازی‌ها شروع به دویدن در میان چمن‌زارهای مقابل خانه می‌کردیم.

اما افسوس که آن خوشی‌ها دیگر تکرار نشدنی است. ما دیگر بزرگ شدیم و در بند زندگی ماشینی چنان اسیریم که گاهی حساب روزها و ماه‌ها را فراموش می‌کنیم.

سال‌هاست که دیگری خبری از تهیه هفت میوه و پهن کردن سفره هفت سین نیست. این به معنای آن نیست که در غربت امکان تجلیل از نوروز یا پهن کردن سفره هفت سین وجود ندارد؛ بلکه تجلیل از نوروز و ترکیب میوه‌های رنگین و غوطه ور کردن آن‌ها در میان آب معطر و شیرین، دل شاد و ذهن آرام می‌خواهد…

نعمتی که سال‌هاست غربت و دوری از مادر وطن ما را از لذت آن محروم کرده‌است.

Bild: Gabriele M. Reinhardt Pixabay