ترانه اعتراضی «برای…» در مراسم گِرَمی امسال جایزه بهترین آهنگ برای دگرگونیهای اجتماعی را از آن خود کرد. این ترانه که همزمان با خیزش مردم ایران توسط شروین حاجیپور ساخته و اجرا شد، در کمتر از دو روز بیش از ۴۰ میلیون بار دیده شد. اما چرا این ترانه اهمیت دارد؟
هربار ترانه «برای…» را گوش میدهم، اشک میریزم. بعد از خودم میپرسم: «چرا گریه میکنی؟ چرا عادی نمیشود واژههای این ترانه برایت؟» کمی بعد پاسخ میدهم: «چون صدای انقلاب من است و این انقلاب هنوز به بار ننشسته. مبارزه ادامه دارد.»
ترانه «برای…» بیتردید یکی از صداهای بلند انقلاب ۱۴۰۱ ایرانیهاست. انقلابی مدرن که آشکارا درباره ویژگیهایش حرف میزند و خواستههایش را بیان میکند. مدرن است چون از لاپوشانی و ابهام کلاسیک ایرانی فاصله گرفته است. صدای زنانهاش را پنهان نمیکند و زنهایش بیآنکه بترسند، روسریهایشان را در خیابانها میسوزانند و مالکیت بدن خود را اعلام میکنند. انقلابی که آشکارا میگوید جنسیتش زنانه است و شعارش «زن، زندگی، آزادی» است. حتی مردهایش از خطوط قرمز مردسالاری عبور کردهاند و جنسیتهای مختلف زیر پرچم رنگینکمان برای حقوق خود میجنگند.
با هشتگ #برای از رنج خود گفتیم
از ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲ که در واکنش به کشته شدن ژینا (مهسا) امینی به خیابانها ریختیم، دو جریان تقریبا بهطور همزمان شکل گرفت؛ یکی در خیابانها و دیگری در فضای مجازی. آنچه را که در خیابانها رخ داد، همه دیدهایم، اما آنچه در فضای مجازی از همان ابتدا آغاز شد، اهمیت ویژهای داشت: معترضین زیر هشتگ #برای دلایل اعتراض خود را ثبت کردند.
واژه «برای» که مخففِ «برای اینکه» است، در پاسخ به پرسشی بهکار میرود که با «چرا» آغاز شده باشد. نکته اینجاست که کسی از مردم نپرسیده بود که چرا اعتراض میکنند، اما آنها پاسخهای بیشماری به پرسشی دادند که وجود نداشت. یکی نوشت: «برای آزادانه رقصیدن تو کوچه پسکوچههای کشورم»، دیگری نوشت: «برای تمام روزهایی که با ترس معشوقمان را در خیابان بوسیدیم»، یکی گفت: «برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون»، دیگری ادامه داد: «برای تغییر مغزها که پوسیده» و من نوشتم: «برای زن بودن».
اینکه مردم هنگام خشم و اعتراض درحالیکه خواهان نابودی حکومت هستند و میدانند که هر لحظه ممکن است کشته شوند، در فضای مجازی دلایل مبارزه خود را آگاهانه ثبت کنند، برای من اهمیت ویژهای دارد. هشتگ #برای نقطهی اتصالی شد برای تمام ایرانیان معترض از سراسر جهان که خواستهی خود را در جملهای کوتاه بیان کنند. جملههایی که پس از پیوستن به یکدیگر طوماری بلند شد از هرآنچه که در ۴۴ سال گذشته بر ما گذشته است. طوماری که فهرست نارضایتیها در آن پایانی ندارد و هر لحظه عبارتی تازه به آن اضافه میشود.
خشم است که به هنر تبدیل شده
شروین حاجیپور این دلایل مستند را که ابراز خشم هزاران هزار ایرانی است، ترانه کرد و ترانه ساختن درست در میانه انقلاب یعنی تبدیل خشم به هنر. هنری که ماندگار است و در هر تظاهراتی از بلندگوها پخش میشود. مردمانی که همزبانِ ما نبودند آنرا حس کردند، با آن رقصیدند، گریستند و از میان همه واژهها کلمه «برای» را تکرار کردند. هنری که در میانه خشم زاده شد، همبستگی را قدرت بخشید.
متن این ترانه و حتی موسیقیاش با شعرهای انقلابیای که تابهحال شنیدهام تفاوت اساسی دارد. ترانههای انقلابیِ پیش ازاین، غالبا مارش نظامی دارند با صدای طبل و حرارتی نگفتنی در لحن خوانندهاش. ترانه «برای…» اما غمگین است و خطبهخط غم خود را واگویه میکند.
ترانه «برای…» چندصدایی است
این ترانه چند صدایی است و هر جملهاش انگار از دهان آدمی متفاوت بیرون میآید. در آن صدای مردی را میشنویم که تحقیر شده، صدای کسی را میشنویم که از گفتن جنسیتش شرم دارد، صدای دختری را میشنویم که بهخاطر موهایش کشته شده، صدای آدمهایی که زیر آوار پلاسکو مردهاند و آدمهایی که برای لحظهای آرامش مجبورند قرصهای اعصاب بخورند. صدای مردمی را در این ترانه میشنویم که به دین شک کردهاند و خدا را به جرم بیاعتنایی محکوم میکنند.
ترانه «برای…» آغاز و پایان ندارد، اوج و فرود هم ندارد. هر جملهاش به اندازه دیگر جملهها مهم است و تا بینهایت ادامه دارد. اگر کسی از هر نسل و زمانهای بخواهد دلیل خیزش مردم ایران را بداند، باید متن این آهنگ را بخواند و در خط به خطش بیندیشد چون هر جمله از آن تکهای از ایران را در خود حمل میکند.
ماییم که در ترانه حرف میزنیم
پس از ۱۶ سپتامبر در هر تظاهراتی که شرکت کردم، بیشتر و بیشتر متوجه شدم که من و بیشتر آدمهای اطرافم چقدر شبیه این ترانه هستیم. در نخستین تظاهرات در برلین هنگام شعار دادن آمدم مشتم را بالا ببرم، دیدم نمیتوانم. از آدمهای اطرافم هم تنها تک و توکی به آسمان مشت میکوبیدند. متوجه شدم که دوره مشت کوبیدن، پا کوبیدن و حرکات نظامیوار تمام شده درست مانند آهنگهای انقلابی قدیمی.
اینبار میخواهیم حرفمان را جور دیگری بزنیم. نه با خشم و خروش بلکه جوری دیگر؛ درست مثل ترانه «برای…» شاید. میخواهیم بگوییم چه بر ما گذشته است و چه میخواهیم. دلمان نمیخواهد خونی از کسی ریخته شود و همه همان طور که زندهاند از عدالت و دموکراسی لذت ببرند. ما برای نیازهای بنیادیمان میجنگیم درحالیکه میدانیم در قرن ۲۱ خون ریختن برای چند تار موی زن چقدر غمانگیز و باورنکردنی است.
برای شنیدن ترانه «برای…» اینجا کلیک کنید.
نویسنده: مریم مردانی
Bild: screenshot von Youtube