در مورد بلند رفتن نرخ مواد غذايی یا آمار بلند کرونا یا حتی خرید ابای مسی به قیمت ۱ ملیون دلار توسط تاجرعرب می شود با اندکی تحقیق مطلبی نوشت ولی ، وقتی میخواهی در باره خودت بنویسی، کمی مشکل به نظر میرسد.
از آن جایی که وظیفه ام نوشتن است، بهتر است در این زمینه هم خودم را محک بزنم.
خبرنگاری مهاجرام که به شهر دومم فرانکفورت علاقهای عجیب دارم، هر جا بروم بیشتر از یک هفته دلم به شهرم ( هر چند نمیشود به جایی جز زادگاه، شهرم گفت) تنگ میشود.
اقوام نزدیکتر همیشه عادت سوال پرسیدنهای ممتدم در کودکی از (در باره خورشید کجا میخوابد تا چرا شترمرغ بار نمی برد؟) را با خندهای بیاد میآورند و گاهی این را انگیزه علاقه ام به خبرنگاری میدانند. به هر حال رسمآ کار در رسانه را از بخش تهیه و ضبط پیامهای بازرگانی با رادیویی در هرات و بعدها با مسئولیتی بیشتر با تلویزیون طلوع در همین زمینه آغاز کردم.
بعد از اینکه فوق لیسانس ام را در رشته ادبیات انگلیسی «رسانه و ارتباطات» از هندوستان گرفتم، متصدی برنامهای هفته وار رادیویی و عضو هیات تحریر یکی از مجلات در هرات شدم و در کنارش راوی موضوعات اجتماعی از دریچه دوربین عکاسی ام شدم.
دیری نپائید که با تمام شوق و علاقه ام به هرات، مجبور شدم شهر و زادگاهم را ترک کنم. حدودا ۸ سال از زمانی که فکر میکردم فرانکفورت از فیشنهایم تا زایل است چون تنها با قطار شهری شماره ۱۱ آشنا بودم، میگذرد.
به مرور زمان همانطور که با وست اند،بوکنهایم و هوخست آشنا شدم دوستهای با ارزشی چون یوتا، رامین، باران، مسعود، رووین، مارتینا و سونیا و ده ها دوست و آشنا و همکلاسی و همکارهم پیدا کردم که این شهر را شهر دومم ساختند.
میخواهم حس خوب امید به آینده و آنهم آیندهای درخشان برای خودم، خانواده و عزیزانم را در قالب شیوه نوشتاری که با امل ( آرزو، امید) شروع کرده ام ادامه بدهم و این حس خوب را به مخاطبین فهیم امل فرانکفورت هم منتقل کنم.