حملات متعدد در منهایم، زولینگن، مگدبورگ، آشفنبورگ ومونشن ( خواسته یا ناخواسته توسط پناهندگان از ملیتهای مختلف، بیشتر افغان ) در کنار اینکه جامعه ( بردبار، مهربان و با درک) آلمان را به ستوه آورده است؛ موضوع مهمی را هم دوباره خاطر نشان ساخت!
پیشینه ناهنجاریهای (انسانی، اخلاقی و قانونگریزانه):
سالها جنگ و برادرکشی، سالها تلاش استخباراتی برای ایجاد تفرقه مذهبی و قومی در افغانستان؛ در کنار، سالها تلاش کشورهای بیگانه ( با استفاده از بیسوادی، تعصب و خودخواهی) برخی افغانها؛ آنها را اینقدر آسیبپذیر و قابل دستکاری ذهنی ( Manipulation) ساخته، که هر جریان سیاسی برای پیشبرد عملکرد و برنامههایش، از این مجموعه بزرگ، به نفعاش استفاده کرده و این اجیران ارزان را برای قربانی کردن و قربانی شدن، انتخاب و بکار میگیرند.
پیامد این عملکردها و تاثیر آن بر افراد جامعه با پیشینه مهاجرت :
انجام این همه جنایت و ناهنجاری اجتماعی و اخلاقی در جامعه دموکرات و قانونمحوری چون آلمان، در کنار اینکه منجر به زندانی شدن، دیپورت و پرداخت جریمههای سنگین برای عاملین آن میشود ( که کمترین جواب) در مقابل حجم وحشت و ناهنجاری بارآورده است؛ باعث میشود جامعه میزبان در قبال پناهندگان تجدید نظر کند.
ممکن و متصور است، زین پس؛ حتی پناهندگانی که پایبند (همگرایی)اند، به قانون احترام دارند، باعث رشد فردی و اجتماعی میشوند، از دیدگاه اقتصادی روی پای خودشاناند و وابسته به پول مالیهدهندگان (Bürgergeld) نیستند و در کنار این همه به برادری و برابری اعتقاد دارند را نیز دیگر شبیه قبل نبینند، اعتمادشان کم شود و از ایجاد فرصت و ارائه آنها به پناهندگان اِباء ورزند.
تغیر جهت، کاهش اعتماد و ایجاد فاصله اجتماعی بین پناهندگان و آلمانیهای دارای پیشینه مهاجرت:
احساس بیاعتمادی، عدم تمایل به معاشرت و در مواردی حتی احساس نفرت، آلمانیها به پناهندگان، و حتی آلمانیهای دوتابعیته، موارد اندکی است که در نتیجه عملکردهای ( متخلفانه و متجاوزانه ) برخی پناهندگان ( بیسپاس، بیفرهنگ، بیسواد و افراطی) را میتوان متصور بود .
این درحالی است که پناهندگان مجرم، متخلف،قانون گریز و بیکار، در نتیجه عملکردهایشان، حمایت، پشتیبانی و اعتماد هموطنان قبلی و آلمانیهای فعلیشان را هم از دست میدهند و دیگر، کارخانهدار، متصدی کارگاه، متخصص، مغازهدار، و بقیه افراد موفق کارآفرین، نیروی پناهنده را به کار نخواهند گرفت و توصیهها و تجربیات سودمندشان را هم در اختیار آنها قرار نخواهند داد.
در همین زمینه درصدد این برآمدم تا با مروری در فضای مجازی و لیست دوستانم، پُستهای اخیرشان در واکنش به حادثات اخیر در آلمان را مرور کنم. باید یادآورشوم، تعداد زیادی از دوستان و آشنایانی که در آلمان میشناسم، استوری و در مواردی پُستی جداگانه در نکوهش این حوادث و عاملین آن نگاشته بودند.
با اندکی جستجو به پُستهای دوست قدیمی و یکی از آلمانیهای افغانتبار فعال در زمینههای فرهنگی در آلمان برخوردم.

Foto: Wais Tokhi archive
اویس توخی؛ او زاده هرات در افغانستان است و از ۲۰۱۰ در آلمان زندگی میکند. از سال ۲۰۱۷ شهروندی آلمان را گرفته است و اینک در شرکت ایرباس ( یکی از بزرگترین مونتاژ کنندگان هواپیما) در آلمان مشغول به کار است. او در کنار کار رسمی، یکی از اعضای حزبسیاسی SPD در هامبورگ نیز است و در تصمیم گیریهای محلی حزبشان در هامبورگ سهم دارد. او آن طور که خودش عنوان کرد، در راستای اطلاعرسانی از برنامههای حزبشان به مردم و همزبانان مشغول است.
پُستهای اخیر او که در واکنش به حادثات اخیر در آلمان بود، نظرم را جلب کرد و باعث شد در این گزارش هم بنگارم:
او در اولین پُستش نوشته: ” هر جنایتی که این افراد افراطی ناکارآمد، انجام میدهند، کمپاینی است برای به قدرت رسیدن راستافراطی و به قدرت رسیدن نازیها، یعنی تکرار تاریخ سیاه آلمان”. ” و در این زمینه مشخص، آوردن روز سیاه بر سر مسلمانان در این کشور”.
او در پُستی دیگر نوشته: ” افراطیها و سلفیها، مساجد را در آلمان به لانههای خطرناک تروریستی تبدیل کردهاند”. او همچنین افزوده، آنها با تبلیغات و پروپاگاندا، ذهن جوانان را بکار میگیرند، تا حدی که او فراموش میکند، روزی یک پناهنده بوده و جامعه میزبان او را با آغوش باز پذیرفته بودند، اینک بعد از این همه لطف، تو با ماشین به سوی آنها میرانی و آنها را از بین میبری؟!”.
” او در پُست آخراش نوشته: عکسهای هموطن قاتل ما درصفحه اول روزنامهها منتشر شده است. و در ادامه گفته: نه نام برای ما گذاشتید و نه هم آبرو”.
( همبستگی وهمدردی) هنرمندان افغانستانی با حادثات اخیر در آلمان:
در همین حال، پُست عارف کریمی ( عکاس و هنرمند) افغانستانی ساکن آلمان که با عکسی از نقاشی پُرمعنی و درخوراستاد و هنرمند برجسته محمد طارق حبیبی مزین است، تنها یک جمله است با این عنوان: ” با رفتارهای ناشایست نباید صاحب خانه را از مهماننوازی خسته بسازیم”.
حالا که صحبت از اثر نقاشی استاد حبیبی شد؛ که در این برهه از زمان بسیاردرخور و بجا است. می خواهم درباره استاد هم چند جملهای بنویسم،تا باشد، حد اقل قدردانی باشد در مورد نمایه این گزارش.
آقای محمد طارق حبیبی «هنرمند،نقاش،و طراح» چیرهدست هراتی است که اینک ساکن آلمان است. او نماد همدردی و همگرایی دو جامعه افغانستان و آلمان را با هنرمندی و زیبایی چشمنواز، روی بوم نقاشی، درست پس از حمله منهایم نقشآفرینی کرده بود.
او انگیزه این طرح زیبا، که او آنرا ( همبستگی وهمدردی) مینامید را این چنین بیان کرده است:” این اثر به حادثه وحشتناک منهایم اشاره دارد و به خاطر همدردی با جامعه بزرگ آلمان خلق شده است”.او با یادآوری این مطلب که این حادثه تمام جامعه افغانستانی را تحت تاثیر قرارداده افزود: ” مهاجرین افغانستانی، قدردان و سپاسگزار دولت و ملت آلمان، به خاطر فراهم سازی زمینه زندگی، تحصیل و اشتغال آنها، در جامعه میزباناند”.” به عقیده من،عمل یک شخص،آنهم کسی که از روی احساسات و گرایشهای اسلامگرایانهافراطی انجام یافته، نمیتواند نمایندگی از یک ملت بزرگ کند. ما در کنار ملت آلمان از این حادثه متاثرایم و چنین عملکردهایی را شدیدا نکوهش میکنیم”.
با بیان انگیزه خلق اثرزیبای استاد حبیبی که کاملا با حادثه وحشتناک مونشن نیز همخوانی دارد میخواهم به نوبه خودم هم، از کشور دومم و جامعهای که اینک در آن زندگی میکنم نیز قدردانی کنم.
قدردانی از جامعه میزبان:
ما قدردان جامعه میزبانایم و در کنارآلمان برای مقابله با افراطیت ( مذهبی، قومی، نژادی، زبانی)، بیبندوباری اخلاقی، ناهنجاریهای اجتماعی، قانونگریزی و تخلفات از قوانین دموکراتیک شهروندی ( منطق و اخلاقگرا ) ایستادهایم و صمیمانه آرزوی بهبودی آسیبدیدگان را داریم و برای قربانیان نیز، آرامش ابدی و برای بازماندگانشان صبر و شکیبایی تمنا داریم .
نویسنده: پرویز رحیمی