ده روز پس از حادثهی دلخراش، اشفنبورگ هنوز در شوک است. یک جرم وحشتناک این شهر را در غم و اندوه فرو برده است. مردم به صحنه جرم میروند تا تسلیت خود را ابراز کنند. مردم هنوز در تلاش هستند تا با این واقعه کنار بیایند و در خیابانها و نزدیکیهای محل وقوع جرم برای ابراز تسلیت و همدردی گرد هم میآیند. جو شهر پر از ترس و بیاعتمادی است. حتی پناهندگان نیز که بهطور معمول در این شهر زندگی میکنند، احساس امنیت کمتری دارند و خیلی شوکه اند.
بسیاری از افغانها و مهاجرانی که در این شهر زندگی میکنند، از ترس بیشتر در خیابانها حاضر نمیشوند و حتی در گفتگوها از وضعیت شکایت دارند. دو تن از رانندگان تاکسی افغان و دیگر مهاجران نیز نگراناند که شاید این اتفاقات باعث ایجاد تنشهای بیشتر در بین جامعه عرب و افغانها شود. آنها از نگرانیهای خود در مورد افزایش احساس بیاعتمادی و ترس در جامعه مهاجران صحبت میکنند و معتقدند که این حوادث میتواند تأثیرات منفی بر روابط بین گروههای مختلف مهاجران و آلمانیها بگذارد.
حس بیاعتمادی به مقامات در شهر اشفنبورگ
حس بیاعتمادی به مقامات و مسئولان محلی رو به افزایش است. مردم نگران و ناراحتاند که چرا فردی با چنین سابقهای، همچنان آزاد بوده و اقدامی برای پیشگیری از این حوادث صورت نگرفته است. در همین حال، با سه دختر نوجوان آلمانی که در حال عبور از پارک (محل حادثه) بودند صحبت کردم. از آنجا که آنها زیر سن قانونی هستند، از اعلام نام و تصویر خودداری کردند.
این سه دختر روزانه از این پارک برای رفتن به مدرسه عبور میکنند. یکی از آنها احساساتش را چنین بیان کرد: «قبلاً از اطراف ایستگاه مرکزی ترس داشتیم، اما حالا این پارک برایمان به یک موضوع ناراحتکننده تبدیل شده است. چون هر روز از این محل عبور میکنیم و این حادثه دلخراش در ذهن ماست. خیلی دلهرهآور، وحشتناک و ناراحتکننده است. نمیدانم چرا او در زندان نبوده.»
این سه دختر نوجوان وضعیت قبلی این پارک را برایمان چنین به تصویر میکشند!
«در آنطرف پارک که خیلی خلوت هم است، تعدادی از فروشندهگان مواد مخدر همیشه میباشند. امروز به دلیل حضور پلیس و این اتفاق نیستند. همچنان تعداد زیادی از افرادیکه معتاد اند روی ان کرسیها میخوابند. در حقیقت، از قبل هم این پارک خیلی امن نبود. اما، حالا احساس بدتر داریم و خیلی معتادانه از اینجا عبور میکنیم.»
در مغازه افغان در اشفنبورگ با احمد رشاد روبرو شدم!
در این میان، با یک جوان افغان دیگر بنام احمد رشاد آشنا شدم که اهل لغمان افغانستان است و از یک سال به این طرف، در یکی از شهرستانهای اشفنبورگ زندگی میکند. او ویزه اقامت دریافت کرده و در شرکت آمازون مشغول به کار است. طبق اطلاعاتی که از دیگران شنیده بود، فرد متهم (انعاماله) وضعیت روحی خوبی نداشت. این جوان به شدت ناراحت است که دو نفر کشته شدند و میگوید: «نباید چنین کاری میکرد. من خیلی غمگینم که دو نفر جان خود را از دست دادند. یک کودک. همه خفه هستند. پیام من به جوانان این است که شما برای کار، زندگی و امنیت به اینجا میآیید. درس بخوانید، کار کنید و با آرامش زندگی کنید. از چنین کارهایی دوری کنید.»
تکسرانانیکه چشم سوم شهر هستند چه میدانند؟
با جاوید، یک راننده تاکسی ۳۲ ساله افغان که ده سال است در آلمان زندگی میکند، صحبت کردم. او پلیس و سیاستمداران را مسئول وضعیت موجود میداند. او میپرسد: «اگر کسی سه یا چهار بار مرتکب جنایت میشود، چرا او آزاد است؟» او ادامه میدهد که قبلاً در نزدیکی ایستگاه مرکزی، جوانان زیادی بعد از خرید از مغازه افغانها دور هم جمع میشدند، اما بعد از این حادثه، هیچ اثری از آنها نیست. حتی پناهندگان کشورهای دیگر هم دیگر خیلی به آنجا نمیآیند. با شنیدن این موضوع، به سمت همین مغازه رفتم. فروشنده مرا شوکهتر کرد وقتی گفت که اصلاً از وقوع چنین حادثهای آگاه نیست. سپس توضیح داد که تازه به اینجا آمده و امروز اولین روز کاری اوست. در نهایت متوجه شدم که همه مشتریها او را میشناسند. این مرد فروشنده نیز مانند دیگران، وضعیت روحی خوبی ندارد.
اطلاعات بیشتردر مورد انعاماله
روز یکشنبه، من با سه جوان افغان در نزدیکی ایستگاه قطار مرکزی صحبت کردم. در ابتدا آنها محتاط بودند و تنها با احتیاط به سوالات من پاسخ دادند. آنها نمیخواستند نام خود را فاش کنند و حتی افغان بودن خود را انکار میکردند. با این حال، یکی از آنها گفت که شخص حمله کنند یعنی إنعاماله را میشناخته است. “او معتاد بود و اغلب در پارک میچرخید” او توضیح داد.
این جوان در ادامه صحبتهایش در مورد وجود یک ویدیو صحبت کرد. به گفته او، این ویدیو صحنه دلخراش حملهای توسط إنعاماله با چاقوی آشپزخانه به یک مرد سومالی را نشان میدهد. طبق اطلاعات موجود، این ویدیو در تلفن همراه یک افغان دیگر که در مرکز پناهندگان زندگی میکند ذخیره شده است. وقتی از او پرسیدم که آیا میتوانم به این ویدیو دسترسی پیدا کنم، سرش را تکان داد و گفت: “نه.” کمی بعد، خداحافظی کردیم و جوانان سوار اتوبوس شدند.
براساس اطلاعاتی که جوانان افغان بین خود رد و بدل میکنند، إنعاماله ۲۸ ساله، که به خاطر قتل یک کودک، یک مرد ۴۱ ساله و زخمی کردن چند نفر دیگر متهم است، پیشتر شش سال را در فرانسه زندگی کرده بود، بدون اینکه وضعیت روشنی داشته باشد. پس از آمدن به آلمان، درخواست پناهندگی او رد شد و او از مسئولان خواسته بود که او را به افغانستان بازگردانند. این جوان بارها به جوانان افغان که او را میشناختند گفته بود که بسیار خسته است و نمیداند چرا او را اخراج نمیکنند. او به مواد مخدر اعتیاد داشت و در تابستان بیشتر وقت خود را در پارک، روی نیمکتها میگذراند. پس از وقوع یک درگیری بزرگ در کمپ پناهجویان، او به محل دیگری منتقل شد.
در حملهای که انعاماله با چاقو در پارک شون اشفنبورگ انجام داد، یک پسر دو ساله از نژاد مراکشی جان خود را از دست داد و یک مرد ۴۱ ساله نیز بر اثر جراحات وارده جان باخت. همچنان تعدادی هم در این حادثه زخمی شدند.
چرا این فرد به عنوان یک تهدید برای عموم طبقهبندی نشده بود؟
ظاهراً، إنعاماله قبل از این حادثه به دلیل مشکلات و مشاجرات زیادی که هم در کمپ و هم بیرون از کمپ داشت، بین جوانان افغان، چه آنهایی که قبلاً در کمپ بودند و چه کسانی که ساکن این شهر هستند، بسیار شناخته شده بود. همچنین واضح است که او پیش از این نیز با چاقوی آشپزخانه به یک شخص دیگر حمله کرده بود و به عنوان فردی خطرناک شناخته میشد. اما سوال بزرگ این است که چرا او تا کنون در هیچکجا بازداشت نشده و همچنان آزاد بوده است؟ چرا این فرد به عنوان یک تهدید برای عموم طبقهبندی نشده بود؟