Foto: Feroza Archive

یادآوری خاطرات مهاجرت سرم را به درد می‌آورد

یادآوری خاطرات مهاجرت : چند ماه است که دولت ایران فضا را این‌قدر بر مهاجران افغان، ساکن این کشور تنگ کرده، که به قولی فرصت نفس کشیدن را هم از آن‌ها گرفته است. در آخرین اقدام، پس از انتشار خبرمنع فروش نان به شهروندان افغانستانی در ایران، شهردار شهر اردبیل نیز ورود افغانستانی‌ها به این شهررا منع کرده است. این در‌حالی است که بر اساس آمار منتشره در دانشنامه آزاد ( ویکیپیدیا) در سال ۲۰۲۴ در حدود ۵ ملیون افغانستانی در ایران زندگی می‌کردند که تنها ۲ ملیون نفر آن‌ها به صورت قانونی به عنوان پناهنده ثبت نام شده بود‌ند.

دقیقا چند روز قبل از انتشار خبر منع فروش نان، وقتی در خانه؛ اینجا در فرانکفورت و ۳۷۷۵ کیلومتر دورتر از ایران، داشتم خبرهای متفاوتی از اخراج بی‌رویه مهاجران افغانستانی در ایران و رفتار نژادپرستانه دولت و در برخی موارد مردم نسبت به هم‌نوع‌شان را مرور می‌کردم؛ ناگهان یاد، خاطرات پدرم از زمان مهاجرت‌مان در ایران در طول سال‌های ۶۰ تا ۷۰ شمسی آمد، که بعدا برایم تعریف کرده بود.

خاطرات آزاردهنده کودکی:

در بین سالهای ۱۳۶۰ تا۱۳۷۰، زمانی که ما هم شبیه خیلی‌ها در ایران مهاجر بودیم، گویا روزی پدرم برای تهیه نان به نانوایی محل رفته بوده و همزمان، پیرمردی افغانستانی با لباسی شاید ژولیده، برای کودک مریض‌اش که کنار خیابان خوابیده بوده، دنبال نان در صف ایستاده بوده و وقتی نوبتش می‌رسد، نانوا پول را به شدت پرت می‌کند و فریاد می‌زند: من نانم را داخل جوب آب می‌اندازم ولی به افغانی نان نمی‌دهم. پدرم سال‌ها این خاطره، که چون کابوس درگیرش بود را هر‌ازگاهی تعریف می‌کرد.

من سال‌ها بعد از مهاجرت در کودکی، دوباره در اواخرحکم‌رانی طالبان به ایران مهاجر شدم، البته آن زمان به جز چند مورد ( ۳,۴ بار)، بیشتر مورد تبعیض قرار نگرفتم، که به طور حتم، با رفتارهایی که اخیرا دولت و برخی مردم ایران نسبت به مهاجران روا می‌دارند،به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.

سال‌ها بعد در دانشگاه هندوستان بهترین دوستانم ایرانیان با فرهنگی شدند که این دوستی تا حالا ادامه دارد، بعدترها و این‌جا دوستان بامرام ایرانی پیدا کردم که هنوز هم از دوستی با آنها لذت می‌برم. ولی این مهاجرستیزی که امروز در سرزمینی که زمانی ( جزیی از خراسان بزرگ ) بوده و ما و آنهایی وجود نداشته، چون همه از یک ریشه‌ایم، در نوع خودش عجیب و وحشت‌برانگیز است.

با این مقدمه، بیائید تجربیات و خاطرات دوستی را که ۱۵ سال در ایران زندگی کرده و اینک در آلمان پناهنده شده است را با هم مرور کنیم. من فرصت این را داشتم تا با او این جا در فرانکفورت مصاحبه کنم .

مهاجرت و چالش‌هایش

Foto: Feroza Archive

با او در حاشیه برنامه‌ای که در مورد حقوق زنان افغان در فرانکفورت برگذار شده بود آشنا شدم.

مقایسه دو جغرافیا با رویکردی متفاوت نسبت به پناهندگان:

نامش فیروزه ارزگانی است، کارشناسی ارشد در رشته اداره عامه از افغانستان دارد و یک سال است در شهر اشتوتگارت آلمان زندگی می‌کند. او خودش را فعال حقوق زنان می‌شمارد و در برنامه‌هایی در این زمینه اشتراک فعال دارد.

پرسیدم به عنوان پناهنده، ازعمل‌کرد نهادهای دولتی آلمان در زمینه سامان‌دهی به وضعیت پناهندگان راضی است؟

او گفت: ” تا حدودی بله ؛ با این حال در این راستا مشکلاتی هم وجود دارد. اما دولت فدرال همیشه در صدد بر طرف کردن مشکلات و جذب مهاجرین به جامعه خود بودند و این روند نیز ادامه دارد “.

مطمئنم به جز دوستان آلمانی، دوستان فراوانی از ایران، کشورهای آسیایی و یا آفریقایی که این‌جا مهاجراند هم دارید، آیا گاهی موارد تبعیض آشکار ادارات آلمانی نسبت به ملیت خاصی را مشاهده کردید یا در این مورد شنیده‌اید؟

او افزود: ” با این که من تازه وارد جامعه آلمان شده‌ام؛ تا حالا خودم تبعیض آشکار را حس نکرده‌ام. برداشت من این بوده که تقریبا با تمام مهاجرین برخورد مساوی صورت می‌گیرد و مقامات مربوط، همیشه در تلاش همکاری و رفع مشکلات بر اساس  قوانین تعریف شده دفاتر مهاجرت بوده‌اند “.

گفتم : مطمئنم در جریان وضعیت اسفناک هم‌وطنان مهاجرمان در ایران هستید و پیرو صحبتی که با هم داشتیم شما هم زمانی در ایران مهاجر بودید، به نظر شما انگیزه این مهاجر ستیزی در ایران چیست؟

او ادامه داد: ” من ۱۵ سال در ایران زندگی کردم و روند مهاجر ستیزی نظام، مخصوصا اخیرا در ایران را قابل تشویش می‌پندارم. دولت ایران با خَلق مشکلاتی که خودشان برای مهاجرین ایجاد می‌کنند، آن را بعدا از راه رسانه‌ بزرگ‌نمایی کرده و مشکلات و ضعف اقتصادی و در عین حال بیکارگی که به آن دچار هستند را به دوش مهاجرین می‌اندازند و متاسفانه آن‌ها را مسئول تمام سرگردانی‌ها جلوه می‌دهند. در ایران فرهنگ خود بزرگ‌بینی رایج است و دولت تمام ضعف‌اش را به دوش یک مشت کارگر مهاجر ( که سیستماتیک مجبور به کارگری‌اند) می‌اندازد. مهاجرین افغانستانی در ایران دسته بندی نمی‌شوند و مدارکی هم به آن‌ها تعلق نمی‌گیرد و از کوچکترین امتیاز هم برخوردار نیستند. این در‌حالی است که یک مهاجر در کشورهای غربی و اروپایی بعد از چندین سال زندگی، علاوه برامتیازات دیگر، مدرک قبولی آن کشور را نیز دارا می‌شود؛اما در ایران از  این امتیازات خبری نیست. کارگران مهاجر تحت فشار فراوانی هستند؛ از‌آن جمله: پرداخت نکردن حقوق کارگری‌شان و این در حالی است که حق شکایت هم ندارند، آن‌هم بخاطر نداشتن برگه سر‌شماری. از آن طرف قوانین هم طوری ساخته شده که مهاجرین هم مکلف به داشتن یک نوع مدرک خاص باید باشند تا به شکایات شان رسیدگی شود. و مهاجرین به این مدارک دسترسی ندارند “.

 بازتاب واقعیت از دیدگاه رسانه‌های اجتماعی و قوانین حقوق بشری:

مهاجرت و چالش‌هایش

Foto: Feroza Archive

پرسیدم : شما نقش رسانه‌های داخلی ایران و ادعاهای مقامات دولتی در راستای بد جلوه دادن رفتار‌های مهاجرین را چطور ارزیابی می‌کنید؟ او در این مورد گفت: ” دولت ایران به دلیل راحتی دروظایف‌شان، آنهم بیشتر بخاطر سهولت در تصمیم اخراج؛ این کار را می‌کنند. در آن جا یک حکومت اقتدار‌گرا و ایدیولوژیک حکم‌فرما است و دولت هم نا کارآمدی خودش را در قالب مشکلات چند مهاجر بخت‌برگشته، به دوش آن‌ها می‌اندازد، در حالی‌که مشکلات ایران فراتر از مهاجرین بوده واست “.

با این که می‌دانستم این سوال شاید یادآور خاطراتی نه چندان خوش‌آیند به او باشد، پرسیدم: آیا زمانی که شما هم در ایران مهاجر بودید، مورد مهاجر‌ستیزی، تبعیض و یا توهین قرار گرفتید؟

با گره‌ای در پیشانی افزود: ” بله فراوان! به طور نمونه در صف نانوایی، در مدرسه، در اماکن تفریحی، در تجمعات مردمی.  تحقیر و توهین نسبت به هر فرد افغانستانی در ایران  وجود دارد.کم‌ترین توهین؛ گفتن کلمه مشمئز‌کننده «کثافت» به افغانستانی‌ها بود. درمواردی به‌حدی در نگاه و صحبت‌شان تحقیر نهفته بود که از انسان بودنم بیزار بودم” .

پرسیدم :با در نظر داشت قوانین حقوق بشر، قراردادهای بین المللی پذیرش و اسکان مهاجرین بین کشورها، رفتار دولت‌مردان ایران را در قبال مهاجرین افغانستانی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

او گفت: ” از دیدگاه حقوقی، حتی براساس قوانین بین المللی ( شاید بر اساس منطق دولت ایران ) فرد افغانستانی دارای هیچ حقوق انسانی در ایران نیست. این در حالی است که فرهنگیان، حقوق‌دانان و دانش‌گاهیان هم درایران هرگز به حمایت از مهاجرین پیش‌قدم نمی‌شوند. از نگاه بشر‌دوستانه در هر کشور غربی و اروپایی، مهاجر پس از چند سال زندگی، دارای حقوق و امتیازاتی می‌شود؛ اما در ایران هرگز! قانون،سیاست وفرهنگ، هرسه شان بر ضد مهاجرین است. و این طبیعی است که از دل یک فرهنگ بیمار واقتدار‌گرا یک قانون تبعیض‌آمیز ضد مهاجر وبیگانه ستیز خلق می‌شود “.

پرسیدم: آیا رفتار مردم عادی در شهرهای ایران و ادارات مربوط اتباع در زمینه مهاجرین با هم در تغایر است؟

او گفت: ” ادارات در کُل علیه مهاجرین است. تعداد اندکی شاید وجود داشته باشد که نگاه متفاوت داشته باشند؛ ولی متاسفانه رفتار مردم سطح جامعه در تناسب با ادارات دولتی هم هیچ فرقی ندارد، والا عامل کم‌کاری دولت و بی‌کاری خودشان را به دوش مهاجرین نمی‌آویختند “.

پرسیدم: با در نظر‌داشت شرایط بد امنیتی و اقتصادی در افغانستان و موارد بی‌شمار سانسور،شکنجه و تعقیب برخی از اتباع افغانستان در صورت بازگشت به وطن، چه راه‌کاری به ذهن‌تان می‌رسد، تا چاره درد بی‌درمان مهاجرین در ایران شود؟

او با اظهار تاسف افزود: ” دولت ایران تفکیک این را نمی‌تواند که کدام دسته از مهاجرین واقعا جانشان در خطر است؛ بخصوص کسانی که در افغانستان شامل ارتش ،پُلیس و مقامات مُلکی بودند دچار مشکلات صد در صدی خواهند بود. برگشت این‌گونه افراد، فرستادن به کام مرگ تلقی می‌شود. مخصوصا وقتی که حکومت فعلی افغانستان، حکومتی بی‌رحم ،دیکتاتور، واپس‌گرا و تک‌قومی است .در این زمینه نه تنها ایران بلکه جهان هم مسئول است تا با همکاری مفید، حد اقل جان مهاجرین را از مرگ نجات دهد “.

کلام آخر:

یادم آمد در آخرین گزارشی که در یکی از روزنامه‌های اینترنتی خوانده بودم، جنبش صدای زنان افغانستان از سازمان‌ملل خواسته بودند در توقف اخراج بی‌رویه مهاجران افغانستان از ایران اقدامی صورت دهد، بی خبر از‌این که این سازمان به جز انتشار نامه‌ای مبنی بر نکوهش این رویداد نه اقدام عملی بلد است و نه هم انجام خواهد داد.

به عنوان کلام آخر از او پیشنهاد، نظر،راه کار و یا پیام‌اش در این زمینه را پرسیدم:

” در نخست آرزومندم که  کشورمان عاری از خشونت شود. و بعدا مقامات ایران هم نسخه غلط نپیچند و مشکلات جامعه خود را بررسی کنند و به قولی کاسه و کوزه را بر سر مهاجرین نشکنند. ما از مقامات انتظار همیاری با مهاجرین داریم. واقعا هیچ کس از سر تفریح و لذت وطن خود را ترک نمی‌کند مجبوریت‌های وصف ناشدنی که در وطن‌مان وجود دارد ما را مجبور به ترک خانه و کاشانه و مهاجرت کرده است و ما به ناچار پناهنده جهان و همسایگان شدیم. از جامعه جهانی می‌خواهم که بر کشورهای همسایه فشار لازم را اعمال کنند. شبیه آن چه سال قبل جامعه جهانی، سازمان ملل و مقامات پاکستانی با هم؛ حول محور پناهندگان تعامل و گفتگو داشتند تا دولت پاکستان را از اقدامات علیه مهاجرین باز دارند. عمل‌کرد درست و بجای این سازمان‌ها، این بار در زمینه دولت ایران نیز نیاز است، چون مشکل مهاجرین ایران یک مشکل جهانی است وجهان وهمسایه‌ها با وجود وضعیت کنونی در افغانستان در قبال مهاجرین مسئول‌اند “.

پس از گفتگو با خانم اُرزگانی با مروری بر نشریات آنلاین، خواندم که بر اساس گفته وزیر داخله کشور ایران، ظرفیت پذیرش مهاجران افغانستانی در ایران از حد مجاز گذشته و این کشور دیگر توانائی اسکان دادن به این حجم از پناهنده را ندارد. در همین حال بر اساس گزارشی که در ویبسایت خبری ۸ صبح منتشر شده است، بر بنیاد آمارهای وزارت مهاجرین طالبان، روزانه به طور میانگین بیش از ۲۰۰۰ نفر از ایران و قسمتی هم از پاکستان با جبر اخراج می‌شوند. در‌همین حال پیش‌بینی می‌شود، به همین تعداد هم روزانه از این دو کشور به صورت داوطلبانه دوباره به افغانستان برگردند.

با در نظرداشت ناکارآمدی، نداشتن ظرفیت مسلکی و علمی مقامات، تبیعض آشکار با برخی اقوام و مشکلات فروان اقتصادی،امنیتی و حقوق بشری که دولت فعلی در افغانستان مسبب آن است؛ چگونگی اسکان و جابجائی این همه مهاجر برگشت‌داده شده از خارج، در افغانستان؛ سوالی است که جامعه جهانی باید قبل از واریز کردن ۴۰ ملیون دالر هفته‌وار به خزانه طالبان از خودشان بپرسند.

شاید مطالعه این گزارش در این زمینه هم  خالی از لطف نباشد!